دلم خود را به ديوار بلند اين جدايي سخت كوبد
من سرگشته او را سفت گيرم
مبادا تكه گردد، خون بريزد
و او نالان ز دستم ميگريزد
ز ترفندي به گوشش قصه خوانم
كه دور مبهم اين راه تاريك
ز نور آتشت بسيار گويد
و او نشنيده، ديگر بار ز روياي تباهم ميگريزد
مرا با او تمناي محال كودكانه است
كه ناگه از هياهو باز ماند
به نيك اقباليم انگار تلاطم را رها سازد
به شوقي وافر و رخشش به چشمش
به آغوش من محزون بخسبد
نوازش ميكنم او را ز مهرم، با عطوفت
تنش زخمي ولي داغ است، عجيب است
ز ناچار از نوازش ميگريزم
به آب ديدهام خواهم بشويم
مبادا در تبي سوزان بميرد
و او پيش از اشكي، ز انديشه شوم
بسوزد از غضب، من را بسوزد
من سرگشته او را سفت گيرم
مبادا تكه گردد، خون بريزد
و او نالان ز دستم ميگريزد
ز ترفندي به گوشش قصه خوانم
كه دور مبهم اين راه تاريك
ز نور آتشت بسيار گويد
و او نشنيده، ديگر بار ز روياي تباهم ميگريزد
مرا با او تمناي محال كودكانه است
كه ناگه از هياهو باز ماند
به نيك اقباليم انگار تلاطم را رها سازد
به شوقي وافر و رخشش به چشمش
به آغوش من محزون بخسبد
نوازش ميكنم او را ز مهرم، با عطوفت
تنش زخمي ولي داغ است، عجيب است
ز ناچار از نوازش ميگريزم
به آب ديدهام خواهم بشويم
مبادا در تبي سوزان بميرد
و او پيش از اشكي، ز انديشه شوم
بسوزد از غضب، من را بسوزد
4 Comments:
nemidoonam chi baiad begam
...
به نيك اقباليم انگار تلاطم را رها سازد
به شوقي وافر و رخشش به چشمش
به آغوش من محزون بخسبد
نوازش ميكنم او را ز مهرم، با عطوفت
تنش زخمي ولي داغ است، عجيب است
ز ناچار از نوازش ميگريزم
به آب ديدهام خواهم بشويم
مبادا در تبي سوزان بميرد
و او پيش از اشكي، ز انديشه شوم
بسوزد از غضب، من را بسوزد
sanaz mikham gerie konam, nemiootanm
cna dige gerye hatam kardi...be aghoosh ha iy ham ke mikhasti residi....alan root be khorshide sayat poshtet...hey! negah kon ...ye lahze bargard be posht saret negah kon...entehaye sayato begiro edame bede ...bebin engar sayat dare ye chio neshoon mide...didish? are??oono didi???shonide o dide ke poshte mosafer aab mirizan...didi dare ba ashke cheshash badraghat mikone?
Post a Comment
<< Home