شادمانه، عاشقانه!!
كوتاه قطرهاي فشاندم از غم:
اي تمام خورشيدها، نورها، ستارهها، بارانها، ابرها، بادها، كوهها، اميدها، فريادها، اين نوشتههاي خط خورده، اقيانوسها، سكوتها، قدرتها، سياهچالهها، سترينگها، اي تمام دلخوشيهاي من، اي ذرههاي تازه وجودم، اي تمام من، دنياي من!
شيپور جنگ را مي شنويد و نداي مرا پردغدغه از دور؟!!
و امروز شادي را دريا كردم:
امروز خورشيدها زمستانم را سوزانند و منِ اميدوار را بار ديگر ايمان بخشيدند
و حافظ گشودم:
الا اي طوطي گوياي اسرار مبادا خاليت شكّر ز منقار
سرت سبز و دلت خوش باد جاويد كه خوش نقشي نمودي از خط يار
سخن سربسته گفتي با حريفان خدا را زين معما پرده بردار
چه ره بود اين كه زد در پرده مطرب كه ميرقصند با هم مست و هشيار
ازين افسون كه ساقي در مي افگند حريفان را نه سر ماند و نه دستار
خرد هر چند نقد كاينات است چه سنجد پيش عشق كيميا كار
سكندر را نميبخشند آبي به زور و زر ميسر نيست اين كار
بيا و حال اهل درد بشنو به لفظ اندك و معني بسيار
بت چيني عدوي دين و دلهاست خداوندا دل و دينم نگه دار
به مستوران مگو اسرار مستي حديث جان مپرس از نقش ديوار
به يمن دولت منصور شاهي علم شد حافظ اندر نظم اشعار
خداوندي بجاي بندگان كرد خداوندا ز آفاتش نگه دار
اي تمام خورشيدها، نورها، ستارهها، بارانها، ابرها، بادها، كوهها، اميدها، فريادها، اين نوشتههاي خط خورده، اقيانوسها، سكوتها، قدرتها، سياهچالهها، سترينگها، اي تمام دلخوشيهاي من، اي ذرههاي تازه وجودم، اي تمام من، دنياي من!
شيپور جنگ را مي شنويد و نداي مرا پردغدغه از دور؟!!
و امروز شادي را دريا كردم:
امروز خورشيدها زمستانم را سوزانند و منِ اميدوار را بار ديگر ايمان بخشيدند
و حافظ گشودم:
الا اي طوطي گوياي اسرار مبادا خاليت شكّر ز منقار
سرت سبز و دلت خوش باد جاويد كه خوش نقشي نمودي از خط يار
سخن سربسته گفتي با حريفان خدا را زين معما پرده بردار
چه ره بود اين كه زد در پرده مطرب كه ميرقصند با هم مست و هشيار
ازين افسون كه ساقي در مي افگند حريفان را نه سر ماند و نه دستار
خرد هر چند نقد كاينات است چه سنجد پيش عشق كيميا كار
سكندر را نميبخشند آبي به زور و زر ميسر نيست اين كار
بيا و حال اهل درد بشنو به لفظ اندك و معني بسيار
بت چيني عدوي دين و دلهاست خداوندا دل و دينم نگه دار
به مستوران مگو اسرار مستي حديث جان مپرس از نقش ديوار
به يمن دولت منصور شاهي علم شد حافظ اندر نظم اشعار
خداوندي بجاي بندگان كرد خداوندا ز آفاتش نگه دار

"تو" خوب ميداني اين حرفها را : زندگي، عشق، ايمان، باران
و "تو" هميشه باور كن، از پشت ديوار سكوت بين ما، ببين، ببين كه چگونه برگ برگ كتابت را با گل و بوسه خواندهام، ميخوانم، به جان ميسپارم. و هرگز، قسم به آينهها و ابديتها، از ياد مبر دعاهايم را: باد را، زمين را، خورشيد و ماه را و ستاره ها را
و "منِ" دور هم كه پشت فاصلهها گم ميشوم، هرگز، اين حرفها را به پايان نميبرم. پس بار ديگر تا بار ديگرِ شايد دور : سه نقطه، سه نقطه، سه نقطه ...
10 Comments:
khob az tarafi khshhalam va az tarafe dige ie hesi daram ke nemidoonam oon hes chie; fagaht mikham ino begam ke age in 3noghte ha ro tamoom nakoni ziad jaleb nemishe va inke belakhare khodetam midooni ke baiad ie rooz in harfa tamoom besh;
arezooie roozi ro daram k e hameie kesaii ke zajram dadano zajr bedam va az didane zajreeshon lezat bebaram
mmm ghablanam goftam
nagu
negaheshun dar vase khodet
Cna negrane 3noghte ha nabash....amalan vojood nadaran..ya dide nemishan( be har dalili) va inke : poshte fasele ha gom mishavam....
va pooyan...:)...motmaenan kheili az harfamo nemigam....harfaye gondeye gonde ro...
to kheili ghashang minevisi , kheili!
omidvaram hamishe labriz az eshghe bikaran bashi !!
khob dar mored postet nazar nemidam....
na nemidoonam oon yaro kie(age begam yaroo naharat mishe...?)
sanaz jan....man alan link hato Ddam...age eshkal nadare mano mamsaleh kon....(khoshgel yadet nare....:"> )
off gozashtam...kolllli
"منِ" دور هم كه پشت فاصلهها گم ميشوم، هرگز، اين حرفها را به پايان نميبرم
kash ye rah e koochik baz bezari ta bahat dardo del konam.....
Post a Comment
<< Home