بوسههاي روشن تاريكي اگر بمانند، ميگندند؟ وان دستان گرم ماندنش بيش از اين، ميسوزاند؟ و تنگ ماندن من در آغوش تو چنان است كه خفه ام كند؟ بوسههاي روشن تاريكي اگر بمانند، ميگندند؟
Girl You lived your life like a sleeping swan Your time has come To go deeper Girl Your final journey has just begun But destiny chose the reaper No Fear Destination Darkness No Fear Girl Rain falls down from the northern skies Like poisoned knifes With no mercy Girl Close your eyes for the one last time Sleepless nights From here to eternity No Fear Destination Darkness No Fear Destination Darkness No Fear "the rasmus"
مي گويند شادي مي آيد به گمانم واهه مي گويند حتي تو آمدي كه با رفتنت شادي را ببري واهه مي گويند
آره اين كلمه ها از درون من اومدن ... با اين حال من دارم ميگم كه اين اتفاق وقتي مي افته كه زندگيت و بسپاري به كسي جز خودت و زندگيت و حتي به فرشته ها هم نسپار
تو هم مثل من بعد از اينكه بتوني تصميم بگيري آروم ميشي ؟؟؟ تو الان آرومي؟ آروم نيستي ؟؟ تصميم گرفتي ؟ نگرفتي ؟؟ آرومي؟ نا آرومي؟ تصميم گرفتي ؟ نگرفتي ؟ من گير كردم؟ منتظرم؟ چيز خاصي ازم مي خواي؟چرا هيچ حرفي نمي زني؟؟؟ بايد از خودم خجالت بكشم؟ چرا اون طوري حرف زدم؟؟ چقدر فكر مي كنم كه احمقم.. آره؟ احمقم؟؟ تو هم همين و مي گي؟
حالم داره بهم مي خوره از خودم ........................... ااه ه ه ه... ا اه ه ه ه
فردا روز خوبي براي مردنم است من امروز نوشتم ، تو فردا خواهي دانست نظر تو چيست ؟ تو كه ديروزهاي مرا به زير همه اين خاك ها كه بر طاقچه نشسته ، سپردي و امروز مرا به فرداها فرداهايي كه نخواهم بود!! نظر تو چيست؟ فردا روز خوبي براي مردنم است براي ديگر منتظر نبودن ، ديگر نَگريستن براي هيچ گاه نخواستن يا خواستن براي من ، من ، من تو كه مي آيي يا نمي آيي مرا به آغوش خاك بسپاري مني كه آغوش تو بودم ، بوسه هاي تو ، مهرباني تو فردا روز خوبي براي مردنم است براي آسوده بودن ، براي من و تو و پايان ماجرا فرداست فردا روز خوبي براي مردنم است براي سكوت ، نگفتن ، نشنيدن براي نبودن ، براي مردن من