12.17.2009

یاد روزهای خوش بیخودی بخیر
امروز که دل دستخوش ناخوشی است
این دل که پر ز نوشته های پاره پاره است..
قافیه ها درست نمی یان، داشتم واسه دوشنبه برنامه می ریختم که برم آزمایشگاه لایه های نازک و... یهو دیدم که دوشنبه شب یلداست و به خودم اومدم دیدم درست 2 هفته دیگه همین موقع...دلم گرفت..مملکت این اواخر دوباره کلی رو اعصابمه، می خوام دلم و به چندتا آدم دور و برم که شادم می کنن،خوش کنم که می بینم یکی از مهماشون نیست. هیچ با خودت فکر کردی که شاید هیچی نتونه جز حضور تو سورپرایزم کنه؟!البته ع. ازت ممنونم و همین الآنم تنها خوشیم یه جورایی توای.
راستی،تو که نیستی!می خواستم بگم که مطمئن باش زمان به زودی ما رو جدا می کنه پس دیگه لازم نیست واسه ندیدن و..تلاش دیگه ای کنی..