... .
دفترم را ميگشايم
با تمام جان
قلم در دست ميگيرم
با التماس
در پي واژهها ميدوم
ميدانم
زندگي با گامهاي بيصدا
بين خطوط كتابها
رهسپار ميشود
!و من
با تمام جان
قلم در دست ميگيرم
با التماس
در پي واژهها ميدوم
ميدانم
زندگي با گامهاي بيصدا
بين خطوط كتابها
رهسپار ميشود
!و من
تهيتر از آنم كه بنويسم
كوتاه كلمهاي
كوچك احساسي
كه در من نيست
و فكرهاي تاريك روشن
در اين هواي گرگ و ميش
!آري
كوتاه كلمهاي
كوچك احساسي
كه در من نيست
و فكرهاي تاريك روشن
در اين هواي گرگ و ميش
!آري
چنين ادامه مييابد twilight
... در سكوت و

.خودآحافظ . هرچند كه شايد، گاهي... هرزگاهي، حرفي براي گفتن باشد
... در سكوت و

.خودآحافظ . هرچند كه شايد، گاهي... هرزگاهي، حرفي براي گفتن باشد